دانلود رمان عاشقانه و معمایی زندگی ترمه pdf, تقدیم به طرفداران ژانرهای عاشقانه و معمایی ، نویسنده : مهسا طاهری
خلاصه: داستان ترمه دختری تنها که با فرار از گذشته و گذروندن روزای سخت با افرادی جدید آشنا میشه که دنیای بی رنگ اونو با رنگ های زیبا تلفیق میده…و ترمه وارد مرحله جدیدی از زندگیش میشه…زندگی پر فراز و نشیب اما…
قسمتی از داستان
باکلید درخونه رابازکردم…کفشامو دراوردم
وازهمون جلوی در،چشمم به تی وی خاموش وخونه تاریکمون افتاد.حتمامامان
اینبارخونه خاله رفته بود…عجیب بودکه خونه رو واسه من خالی گذاشته…شاید…
بیخیال افکار ازاردهنده همیشگی شدم
ودرحالیکه شالمودرمی اوردم واردخونه شدم،به سمت اتاق خودم رفتم وکیف
وشالموروی صندلی میزکامپیوترانداختم…همزمان که دکمه های مانتوم رابازمیکردم
باپادکمه کیس رازدم تاکامپیوترروشن بشه…مانتوم راازتنم دراوردم وهمراه کیف
وشالم به یه گوشه اتاق پرت کردم،ازخستگی وگرماکلافه شده بودم…ازکشوی میزی
که کنارمیزکامپیوتربود،یه شرتک دراوردم که همون موقع
کامپیوترویندوزرابالااورد وروشن شد…رمزپسورد را واردکردم وبایه حرکت
شلوارمودراوردم وکنار بقیه وسایلام که یه گوشه اتاق بود،انداختم ولباسموبا
یه شرتک وتاپ عوض کردم…خودموروی صندلی چرخون میزکامپیوتر ولوکردم واهنگ
موردعلاقموگذاشتم وبابی حوصلگی پاهامو روی میزدرازکردم…چشاموبستم وهمراه با
اهنگ زمزه کردم:
توروکجاگمت کردم بگوکجای این قصه
که حتی جوهرشعرم همینوازتومیپرسه
که چیشداونهمه رویاهمون قصری که میساختیم
دارم حس میکنم شایدمنو توعشقونشناختیم منوتوعشقونشناختیم
ناخوداگاه اهی کشیدم ویادروزای گذشته ام
افتادم، یادروزای بدی که مازیارواسم درست کرد…یادالتماساو اشکایی که واسش
ریختم …اون کارها…اون تلاشا…اون خاطره ها…اون ساعتها وحالی که داشتم…حتی
یذره به حال من فکرنمیکردوعذابم میداد،ولی اخه چرا!!؟چرازندگیم به این
روزافتاد؟//صورتم ازاشک خیس شده بود ولی اینبار بجای تکراراون افکار،اهنگ
راباصدای بلندخوندم وگریه کردم: